English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (9056 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
administration building U ساختمان اداری
administration building U قسمت اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
administration U اجرا
administration U مدیریت
administration U اداره امور یکانها
administration U اداره کردن
administration U اجرا کردن
administration U سرپرستی
administration U فرمداری
administration U تقسیمات جزء وزارتخانه ها درشهرها
administration U وصایت
administration U ادارهء کل
administration U حکومت
administration U اجرا الغاء
administration U سوگند دادن
administration U تصفیه
administration of a will U اجرای وصیت نامه
letters of administration U قیم نامه
administration of estate U اداره ترکه
administration of justice U اجرای عدالت
administration of justice U احقاق حق
letters of administration U سند مدیریت ترکه
letters of administration U حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
educational administration U مدیریت اموزشی
letters of administration U اختیارنامه قیمومت
tax administration U مسائل اجرایی مالیات
tax administration U اداره امور مالیات
special administration U اداره قسمت خاصی از ترکه
general administration cost U هزینه عمومی اداری
building U ساختمان
building U بنا
building U عمارت دیسمان
the interior of a building U اندرون عمارت
to found a building U ساختمانی بینادکردن
to found a building U عمارتی برپاکردن
service building U ساختمانسرویس
tower building U ساختمان برجی
administrative building U ساختماناداری
containment building U ساختمانمحدودشده
reactor building U ساختمانرآکتور
to plan a building U عمارتی راطرح ریزی کردن
situation of a building U وضع قرارگرفتن بنا
machine building U ماشین سازی
main building U ساختمان اصلی
model building U الگوسازی
to shift to the new building U اسباب کشی کردن
situation of a building U موقعیت ساختمان
nest building U لانه سازی
office building U ساختمان اداری
public building U بنای همگانی
ship building U کشتی سازی
site building U زمین زیربنا
site building U زمین ساختمانی
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
slab building U ساختلوح
turbine building U ساختمانتوربین
to demolish a building U خراب کردن ساختمانی
to tear down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to demolish a building U متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building U خراب کردن ساختمانی
building society U شرکتوام دهندهمسکن
sick building U اشارهبهساختمانهایمدرن
They bombarded the building. U ساختمان رابه توپ بستند
The building is in ruins . U ساختمان خراب است
building contractor U پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
building line U خط کناری ساختمان
Industrialized building U [تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
intelligent building U [ساختمانی با سرویس هوشمند]
to break into a building U با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
to tear down a building U خراب کردن ساختمانی
building block U کنده ساخت
building component U اجزای ساختمان
building connection U انشعاب ساختمان
building construction U معماری
building construction U روسازی
building costs U هزینههای ساختمان
building enterprise U مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building inspectorate U دفتر نقشه کشی
building limes U اهک ساختمانی
building line U امتداد
building line U راسته
building line U بر ساختمانی
building line U بر ساختمان
building log U چوب گرد ساختمان
building craftsman U کارگر ماهر ساختمانی
building machinery U ماشین الات ساختمانی
building material U مصالح ساختمان
bridge building U پل سازی
road building U جاده سازی
building block U بنا کنده
building block U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building blocks U کنده ساخت
building blocks U بنا کنده
building blocks U واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
body building U ورزش زیبایی اندام
body building U پرورش اندام
body building U بدنسازی
body-building U ورزش زیبایی اندام
body-building U پرورش اندام
body-building U بدنسازی
building site U کارگاه ساختمانی
building site U عرصه
building sites U کارگاه ساختمانی
building sites U عرصه
apartment building U ساختمان اپارتمانی
building material U مصالح ساختمانی
industrial building U بنای صنعتی
building system U اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
gigantic building U ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
framed building U ساختمان تیر پایهای
exhibition building U ساختمان نمایشگاه
building unit U واحد ساختمانی
building unit U جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building up alloy U الیاژ مخصوص روکش کاری
commercial building U تیمچه
building up of generator U پیش تحریک مولد
building work U کار ساختمانی
commercial building U تیم
capital building U سرمایه سازی
building system U سیستم ساختمان
height of building U بلندی ساختمان
home building U ساختمان مسکونی
building official U بازرسان ساختمان
building operations U عملیات ساختمانی
building owner U صاحب کار
industrial building U ساختمان صنعتی
house building U ساختمان مسکونی
building permit U پروانه ساختمان
building plant U وسایل ساختمان
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
commercial building U سرای
local building inspector U پلیس ساختمان
elvis has left the building <idiom> U [تمام شده است]
road building machine U ماشین جاده سازی
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
machine building industry U صنعت ماشین سازی
article of a building by law U ائین نامه ساختمان
a building of small scale U عمارت کوچک
word building test U ازمون واژه سازی
A multi-storey building. U ساختمان چندین طبقه
building steel lathing U اسکلت فلزی ساختمان
building steel lathing U بافت ساختمان فولادی
In appiarance it is a strong building. U بظاهر ساختمان محکمی است
building trade joinery U نجاری ساختمان
building trade worker U تعمیرکار ساختمان
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
building block principle U طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
road building slag U شلاکه جاده سازی
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
basic building materials U مواداولیهساختمان
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
his equitable savings and loan building U [پس انداز عادلانه و ساختمان وام
bed building stage of river U تراز سطح متوسط اب رودخانه
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building. U با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
Recent search history Forum search
1peace building training
1معنى كلمه فرهنگ سازى به انگليسى چيست؟
2procuring activity
1مساحت فروشگاه
0LET ME BEHOLD
0nest building
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com